شمع قرمز, داستان شمع قرمز

داستان کوتاه شمع قرمز”

مردی در بستر مرگ افتاده بود. همسرش را فراخواند تا نزدش بیاید و به او گفت: دیگر زمان وداع ابدی من و تو فرارسیده است؛ پس بیا و برای آخرین بار به من مهر و وفاداری خود را ثابت کن…

چراکه در مسلک ما گفته شده مرد متاهل هنگام گذر از دروازه بهشت باید سوگند بخورد که تمام عمر کنار زنی والا زندگی کرده است. در کشوی میز من شمعی قرمز هست، این شمع متبرک است و آن را از کشیشی گرفته‌ام و برای همین ارزشی بسیار دارد. سوگند بخور تا زمانی که این شمع وجود دارد دوباره ازدواج نکنی.»

زن سوگند خورد و مرد مُرد. در مراسم تشییع جنازه مرد، زن بالای قبر ایستاده بود و پذیرای تسلیت اقوام بود و شمع قرمز روشنی در دست داشت و تا تمام شدن آن بالای سر قبر ایستاد!

The post داستان کوتاه شمع قرمز” appeared first on جذاب.


لینک منبع و پست :داستان کوتاه شمع قرمز”
http://www.jazzaab.net/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87-%d8%b4%d9%85%d8%b9-%d9%82%d8%b1%d9%85%d8%b2.html

لینک فایل دانلود مقاله علمی پیرامون اتم(word) 4 صفحه

داستان کوتاه “شمع قرمز”

داستان کوتاه “شمع قرمز”

داستان ,شمع ,کوتاه ,سوگند ,قرمز” ,شمع ,داستان کوتاه ,کوتاه شمع ,شمع قرمز” ,این شمع ,بود و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تولدی دیگر twin rozblog فقط برای تو حزب الله سایبر صومعه‌سرا خلاصه کتاب متون فقه 1 پیام نور نگاهي بر اصول منطق و اخبار مرتبط iakar باهم بخنديم نه به هم صد تو باب اندیشه